معرفی استان قزوین
براساس نتایج حاصل از حفریات باستان شناسان در محوطه های پیش از تاریخ استان قزوین- خصوصاً تپه های تاریخی دشت قزوین (قره تپه، تپه زاغه و تپه قبرستان) واقع در جنوب شرقی شهرستان بوئین زهرا- قدمت سکونت و آغاز شهرنشینی در این منطقه به شش هزار سال پیش از میلاد می رسد. قزوین در دوره های اولیه تاریخ- به ویژه در دوره "مادها" و "هخامنشیان"- نیز جزء مناطق مهم ارتباطی به حساب می آمد.
در اواخر حکومت" اشکانیان"، "دیلمیان" بر علیه حکومت مرکز، شورش های خود را آغاز کردند. این روند تا دوره "ساسانیان" نیز ادامه یافت. در آن زمان منطقه قزوین، مرز بین سرزمین های ساسانیان و دیلمیان به شمار می رفت. "شاپور" پسر "اردشیر بابکان" دستور داد در این سرزمین دژ مستحکمی بنا کنند. این دژ "شادشابور" "یاکشوین" نامیده شد. این دژ به مرور توسعه پیدا کرد و مناطقه مسکونی به آن افزوده شد و در مدت زمانی کوتاه در شمار شهرهای مهم ایران قرار گرفت.
با یورش اعراب به ایران، قزوین در سال 24 ه. ق به دست "براء بن عازب" فرمانده سپاه والی کوفه فتح شد. در آن زمان، قزوین آخرین سرزمینی بود که سپاهیان کوفه برای مبارزه با دیلمیان در دست داشتند. دستگاه خلافت اعراب برای آن که بتوانند بر سراسر ناحیه دیلم دست یابند و قوای خود را در این سرزمین تقویت کرده و مردم را برای سکونت در آن تشویق نمایند، به تبلیغات منفی علیه دیلمیان پرداختند. در سال 192 ه. ق "هارون الرشید" به قزوین رفت و نسبت به توسعه شهر و ساخت بنای "مسجد جامع" در آن اقدام نمود. از جمله حوادث تاریخی قزوین در قرن دوم ه. ق، موضوع سفر حضرت "علی ابن موسی الرضا (ع)" به این شهر است. این سفر در جریان مسافرت ایشان به خراسان صورت گرفت. "حمدالله مستوفی" می نویسد آمدن حضرت رضا (ع) به قزوین به صورت مخفیانه بود. در همین سفر، فرزند دو ساله آن حضرت در قزوین در می گذرد و در آن جا مدفون می شود. (آستانه شاهزاده حسین).
در قرن سوم (278-265) ه. ق توسط " عمرولیث صفاری" فتح شده و در سال 294 ه. ق بار دیگر این شهر زیر نفوذ خلیفه قرار گرفت. در سال 321 ه. ق که دیالمه بر اکثر نواحی ایران تسلط یافتند، قزوین نیز به مدت صد سال جزء قلمرو تحت فرمان آن ها درآمد.
"امام رافعی" می نویسد: به سال 373 ه. ق "صاحب اسماعیل بن عباد" وزیر"فخرالدوله" به همراه یاران خویش، به قزوین وارد شد و آثار جالبی در این شهر بنیان گذارد. قزوین به مدت شصت سال، تحت حکومت "ابوعلی محمد جعفری" و دیگر فرزندان "جعفر طیار" بود. در این دوره، از ثبات نسبی برخوردار بود. در زمان " ملکشاه سلجوقی" و خاندان او، حکمرانی قزوین به "امیر زاهد خمارتاش" محول شد. یکی از آثار معروفی که در زمان حکمرانی او در این شهر به وجود آمد و هم اکنون نیز پابرجاست، مقصوره شکوهمند "مسجد جامع" است. همچنین بزرگترین قنات تاریخی قزوین نیز از آثار اوست.
"برناردلویس" می نویسد: در قرن پنجم ه. ق ضعف روزافزون دنیای اسلام در یک سلسله تهاجمات که اهم آن ها هجوم "ترکان سلجوقی" بود، آشکار و باعث بروز تغییرات مهم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شد. همین امر باعث شد که "حسن صباح" در "الموت" موقعیت جدیدی کسب کند و بر علیه ترکان قیام نماید. پایگاه های اصلی" اسماعیلیان" در قلعه ها و دژها بود. حامیان اسماعیلیان از طبقات پایین اجتماع، صاحبان حرف و طبقات ناآرام و متحرک و متغیر بودند. این نویسنده اسماعیلیان را فرقه ای انقلابی و بدعت گزار معرفی می کند.
قزوین در زمان "خوارزمشاهیان" دچار قحطی بزرگی شد. این واقعه مربوط به زمانی است که "سلطان سعد بن زنگی" اتابک فارس پس از شکست از "محمد خوارزمشاه" و در حال بازگشت به شیراز، مدتی در قزوین سکونت کرد.
بنا بر نوشته "حمدالله مستوفی" اتابک در قزوین در خانه "عماد الدین زاکانی" در محله "ارداق" ساکن شد. قزوین در سال 617 ه. ق برای مدتی نیز میزبان "سلطان محمد خوارزمشاه" بود. او که از سپاهیان مغول می گریخت، به قزوین آمد و به خانه "عزالدین کریمان" وارد شد و از آن جا به گیلان و مازندران و نهایتاً به جزیره "آبسکون" رفت. اقامت کوتاه خوارزمشاه در این شهر، برای مردم گران تمام شد؛ چندان که "سویدای" پس از ویرانگری و کشتار شدید در "ری" به جانب قزوین آمد و نزدیک پنجاه هزار مسکین را به تیغ کین کشید. مردم در مقابل حمله مغولان، سه روز تمام سرسختانه مقاومت کردند و دروازه های شهر را بر روی سیل سپاه مغول بستند سرانجام پس از سه روز پایداری، مغولان وارد شهر شدند و به کشتار دسته جمعی مردم پرداختند. گروهی از مردم شهر به خصوص زنان، برای آن که به اسارت مغولان درنیایند، خود را به چاه افکندند.
با وجود یورش های مکرر مغول به ایران از سال 617 تا سال 651 ه.ق، ولی آن ها آن چنان که باید نتوانستند بر سرتاسر این سرزمین حکومت کنند. مهم ترین مانع این امر، قدرت اسماعیلیان بود. آن ها بر قسمتی از مناطق کوهستانی این سرزمین تسلط داشتند و از هیچ یک از حکام مغول و دستگاه خلافت بغداد، تمکین نمی کردند.
"کلاویخو" سفیر پادشاه اسپانیا، در زمان تیمور به این شهر آمد. او که یکی از اولین سفرای خارجی در ایران محسوب می شود، در سفرنامه خود، به سال 808 ه. ق از قزوین یاد کرده است.
با انتخاب قزوین به پایتختی در دوره صفویه، دوران شکوفایی آن آغاز شد. " اروج بیک" می نویسد:" در این شهر صدهزار خانوار یا دویست و پنجاه هزار نفر سکونت دارند و برای آنکه وسعت شهر مشخص شود، مسجد آن را شمردم از پانصد متجاوز است."جمعیت انبوه قزوین مانند همه پایتخت های جهان، از مردم نقاط مختلف تشکیل شده است. موقعیت قزوین با توجه به موقعیت ارتباطی آن با راه های غرب، شمال و جنوب کشور و با افزایش اعتبار سیاسی آن، اهمیت بیشتری یافت و واحدهای تجاری تازه ای چون کاروانسراها، بازارها و قیصریه ها در آن بنا شد. سیل کالا از نواحی مختلفی به سوی آن سرازیر گشت و راه های تجاری رونق یافتند.
با مرگ "شاه طهماسب" آشفتگی و وحشت عظیمی بر شهر حاکم شد. طوری که آشنا و بیگانه به جان هم افتادند. با وساطت "پری خان خانم" دختر با کفایت شاه طهماسب، اوضاع بار دیگر سامان گرفت. در آغاز پادشاهی "شاه عباس" امنیت و نظم منطقی به کشور و در نتیجه به پایتخت بازگشت و فعالیت های آبادانی در این شهر از سر گرفته شد. شاه عباس برای جبران کمبود آب شهر، دست به ایجاد قناتی جدید زد و همچنین به فرمان او، کاروانسرایی در این شهر ساخته شد. شاه عباس با وجود علاقه ای که به قزوین نشان می داد، درصدد تغییر پایتخت برآمد و در سال 1006 ه. ق پایتخت را به اصفهان برد.
یکی از علل تغییر پایتخت به اصفهان را می توان کم آبی قزوین دانست. پس از انتقال پایتخت به طور طبیعی، قزوین یک باره از نظر موقعیت سیاسی و اعتبار دچار نزول شد و جمعیت آن به تدریج رو به نقصان گذاشت.
در اواخر سلطنت صفویه، بار دیگر قزوین به مدت سه سال پایتخت و مرکز فعالیت های مملکتی شد. "نادر" پس از پیروزی بر "اشرف افغان"، "ترک ها" و "روس ها"، در "دشت مغان" به پیشنهاد لشکریانش، عنوان شاهی را پذیرفت و پس از آن عازم قزوین شد و در قزوین، تاج پادشاهی را بر سر گذاشت. نادر در داخل" ارگ" قزوین، کوشکی ساخت و تالاری برای پذیرایی در آن بنا کرد که به نام "ایوان نادری" معروف شد. نادر پس از آن به منظور اداره و تنظیم امور کشور از قزوین به اصفهان رفت و حکمرانی قزوین را به " محمدرضا خان شاملو" سپرد.
در زمان "کریمخان زند" حکمران قزوین"مولا وردیخان" بود و مدرسه "مولا وردیخان" واقع در چهار راه مولوی کنونی، احتمالاً از بناهای او است.
در دوران قاجاریه و خصوصاً در اواخر آن، به همت "سعدالسلطنه" حکمران قزوین، این شهر تا حدودی شکوفایی از دست رفته خود را بازیافت. از اقدامات مهم این حکمران، ساخت مجموعه "سعدالسلطنه" و الحاق آن به بازار شهر است. با این کار، رونق اقتصادی شهر دو چندان شد. با آغاز فعالیت نهضت مشروطیت، این شهر، خانه دوم مشروطه خواهان شد و مردمان آن از هیچ کمکی به آزادی خواهان دریغ نکردند. از دیگر اتفاقات در دوران قاجاریه، ملاقات "رضاخان میرپنج" با نماینده انگلستان در گراند هتل قزوین بود. در این ملاقات، نطفه کودتای سوم اسفند برای براندازی حکومت قاجاریه بسته شد.
در اواخر حکومت" اشکانیان"، "دیلمیان" بر علیه حکومت مرکز، شورش های خود را آغاز کردند. این روند تا دوره "ساسانیان" نیز ادامه یافت. در آن زمان منطقه قزوین، مرز بین سرزمین های ساسانیان و دیلمیان به شمار می رفت. "شاپور" پسر "اردشیر بابکان" دستور داد در این سرزمین دژ مستحکمی بنا کنند. این دژ "شادشابور" "یاکشوین" نامیده شد. این دژ به مرور توسعه پیدا کرد و مناطقه مسکونی به آن افزوده شد و در مدت زمانی کوتاه در شمار شهرهای مهم ایران قرار گرفت.
با یورش اعراب به ایران، قزوین در سال 24 ه. ق به دست "براء بن عازب" فرمانده سپاه والی کوفه فتح شد. در آن زمان، قزوین آخرین سرزمینی بود که سپاهیان کوفه برای مبارزه با دیلمیان در دست داشتند. دستگاه خلافت اعراب برای آن که بتوانند بر سراسر ناحیه دیلم دست یابند و قوای خود را در این سرزمین تقویت کرده و مردم را برای سکونت در آن تشویق نمایند، به تبلیغات منفی علیه دیلمیان پرداختند. در سال 192 ه. ق "هارون الرشید" به قزوین رفت و نسبت به توسعه شهر و ساخت بنای "مسجد جامع" در آن اقدام نمود. از جمله حوادث تاریخی قزوین در قرن دوم ه. ق، موضوع سفر حضرت "علی ابن موسی الرضا (ع)" به این شهر است. این سفر در جریان مسافرت ایشان به خراسان صورت گرفت. "حمدالله مستوفی" می نویسد آمدن حضرت رضا (ع) به قزوین به صورت مخفیانه بود. در همین سفر، فرزند دو ساله آن حضرت در قزوین در می گذرد و در آن جا مدفون می شود. (آستانه شاهزاده حسین).
در قرن سوم (278-265) ه. ق توسط " عمرولیث صفاری" فتح شده و در سال 294 ه. ق بار دیگر این شهر زیر نفوذ خلیفه قرار گرفت. در سال 321 ه. ق که دیالمه بر اکثر نواحی ایران تسلط یافتند، قزوین نیز به مدت صد سال جزء قلمرو تحت فرمان آن ها درآمد.
"امام رافعی" می نویسد: به سال 373 ه. ق "صاحب اسماعیل بن عباد" وزیر"فخرالدوله" به همراه یاران خویش، به قزوین وارد شد و آثار جالبی در این شهر بنیان گذارد. قزوین به مدت شصت سال، تحت حکومت "ابوعلی محمد جعفری" و دیگر فرزندان "جعفر طیار" بود. در این دوره، از ثبات نسبی برخوردار بود. در زمان " ملکشاه سلجوقی" و خاندان او، حکمرانی قزوین به "امیر زاهد خمارتاش" محول شد. یکی از آثار معروفی که در زمان حکمرانی او در این شهر به وجود آمد و هم اکنون نیز پابرجاست، مقصوره شکوهمند "مسجد جامع" است. همچنین بزرگترین قنات تاریخی قزوین نیز از آثار اوست.
"برناردلویس" می نویسد: در قرن پنجم ه. ق ضعف روزافزون دنیای اسلام در یک سلسله تهاجمات که اهم آن ها هجوم "ترکان سلجوقی" بود، آشکار و باعث بروز تغییرات مهم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شد. همین امر باعث شد که "حسن صباح" در "الموت" موقعیت جدیدی کسب کند و بر علیه ترکان قیام نماید. پایگاه های اصلی" اسماعیلیان" در قلعه ها و دژها بود. حامیان اسماعیلیان از طبقات پایین اجتماع، صاحبان حرف و طبقات ناآرام و متحرک و متغیر بودند. این نویسنده اسماعیلیان را فرقه ای انقلابی و بدعت گزار معرفی می کند.
قزوین در زمان "خوارزمشاهیان" دچار قحطی بزرگی شد. این واقعه مربوط به زمانی است که "سلطان سعد بن زنگی" اتابک فارس پس از شکست از "محمد خوارزمشاه" و در حال بازگشت به شیراز، مدتی در قزوین سکونت کرد.
بنا بر نوشته "حمدالله مستوفی" اتابک در قزوین در خانه "عماد الدین زاکانی" در محله "ارداق" ساکن شد. قزوین در سال 617 ه. ق برای مدتی نیز میزبان "سلطان محمد خوارزمشاه" بود. او که از سپاهیان مغول می گریخت، به قزوین آمد و به خانه "عزالدین کریمان" وارد شد و از آن جا به گیلان و مازندران و نهایتاً به جزیره "آبسکون" رفت. اقامت کوتاه خوارزمشاه در این شهر، برای مردم گران تمام شد؛ چندان که "سویدای" پس از ویرانگری و کشتار شدید در "ری" به جانب قزوین آمد و نزدیک پنجاه هزار مسکین را به تیغ کین کشید. مردم در مقابل حمله مغولان، سه روز تمام سرسختانه مقاومت کردند و دروازه های شهر را بر روی سیل سپاه مغول بستند سرانجام پس از سه روز پایداری، مغولان وارد شهر شدند و به کشتار دسته جمعی مردم پرداختند. گروهی از مردم شهر به خصوص زنان، برای آن که به اسارت مغولان درنیایند، خود را به چاه افکندند.
با وجود یورش های مکرر مغول به ایران از سال 617 تا سال 651 ه.ق، ولی آن ها آن چنان که باید نتوانستند بر سرتاسر این سرزمین حکومت کنند. مهم ترین مانع این امر، قدرت اسماعیلیان بود. آن ها بر قسمتی از مناطق کوهستانی این سرزمین تسلط داشتند و از هیچ یک از حکام مغول و دستگاه خلافت بغداد، تمکین نمی کردند.
"کلاویخو" سفیر پادشاه اسپانیا، در زمان تیمور به این شهر آمد. او که یکی از اولین سفرای خارجی در ایران محسوب می شود، در سفرنامه خود، به سال 808 ه. ق از قزوین یاد کرده است.
با انتخاب قزوین به پایتختی در دوره صفویه، دوران شکوفایی آن آغاز شد. " اروج بیک" می نویسد:" در این شهر صدهزار خانوار یا دویست و پنجاه هزار نفر سکونت دارند و برای آنکه وسعت شهر مشخص شود، مسجد آن را شمردم از پانصد متجاوز است."جمعیت انبوه قزوین مانند همه پایتخت های جهان، از مردم نقاط مختلف تشکیل شده است. موقعیت قزوین با توجه به موقعیت ارتباطی آن با راه های غرب، شمال و جنوب کشور و با افزایش اعتبار سیاسی آن، اهمیت بیشتری یافت و واحدهای تجاری تازه ای چون کاروانسراها، بازارها و قیصریه ها در آن بنا شد. سیل کالا از نواحی مختلفی به سوی آن سرازیر گشت و راه های تجاری رونق یافتند.
با مرگ "شاه طهماسب" آشفتگی و وحشت عظیمی بر شهر حاکم شد. طوری که آشنا و بیگانه به جان هم افتادند. با وساطت "پری خان خانم" دختر با کفایت شاه طهماسب، اوضاع بار دیگر سامان گرفت. در آغاز پادشاهی "شاه عباس" امنیت و نظم منطقی به کشور و در نتیجه به پایتخت بازگشت و فعالیت های آبادانی در این شهر از سر گرفته شد. شاه عباس برای جبران کمبود آب شهر، دست به ایجاد قناتی جدید زد و همچنین به فرمان او، کاروانسرایی در این شهر ساخته شد. شاه عباس با وجود علاقه ای که به قزوین نشان می داد، درصدد تغییر پایتخت برآمد و در سال 1006 ه. ق پایتخت را به اصفهان برد.
یکی از علل تغییر پایتخت به اصفهان را می توان کم آبی قزوین دانست. پس از انتقال پایتخت به طور طبیعی، قزوین یک باره از نظر موقعیت سیاسی و اعتبار دچار نزول شد و جمعیت آن به تدریج رو به نقصان گذاشت.
در اواخر سلطنت صفویه، بار دیگر قزوین به مدت سه سال پایتخت و مرکز فعالیت های مملکتی شد. "نادر" پس از پیروزی بر "اشرف افغان"، "ترک ها" و "روس ها"، در "دشت مغان" به پیشنهاد لشکریانش، عنوان شاهی را پذیرفت و پس از آن عازم قزوین شد و در قزوین، تاج پادشاهی را بر سر گذاشت. نادر در داخل" ارگ" قزوین، کوشکی ساخت و تالاری برای پذیرایی در آن بنا کرد که به نام "ایوان نادری" معروف شد. نادر پس از آن به منظور اداره و تنظیم امور کشور از قزوین به اصفهان رفت و حکمرانی قزوین را به " محمدرضا خان شاملو" سپرد.
در زمان "کریمخان زند" حکمران قزوین"مولا وردیخان" بود و مدرسه "مولا وردیخان" واقع در چهار راه مولوی کنونی، احتمالاً از بناهای او است.
در دوران قاجاریه و خصوصاً در اواخر آن، به همت "سعدالسلطنه" حکمران قزوین، این شهر تا حدودی شکوفایی از دست رفته خود را بازیافت. از اقدامات مهم این حکمران، ساخت مجموعه "سعدالسلطنه" و الحاق آن به بازار شهر است. با این کار، رونق اقتصادی شهر دو چندان شد. با آغاز فعالیت نهضت مشروطیت، این شهر، خانه دوم مشروطه خواهان شد و مردمان آن از هیچ کمکی به آزادی خواهان دریغ نکردند. از دیگر اتفاقات در دوران قاجاریه، ملاقات "رضاخان میرپنج" با نماینده انگلستان در گراند هتل قزوین بود. در این ملاقات، نطفه کودتای سوم اسفند برای براندازی حکومت قاجاریه بسته شد.